به خدا اون قده این زمونه زیرورو می شده
که دل آدما-هر چی هس-یه روزی رو می شه
عاشقی نقالینیس،با قصه گفتن نمی شه
روز و شب،لیلی و مجنونو شنفتن نمی شه
اگه عاشقی،باهاس طعم جنونو بچشی
تب و تاب غربت و هراس و خونُو بچشی
نمی شه تو وادی صدق و صفا پا بزاری
نینوا که شد،بری...عشقِتو تنها بزاری
اگه راستشو بخوای،ما همه مون شکسته ایم
به نسیم آسمون پنجره ها رو بسته ایم
این همه فرشته،این حوالی یا پر می زنن
دلمون قفله،وگرنه اونا هی در می زنن
چه سکوتی یه تو چشما!مگه خاموشی زدن!
نکنه بر دل ما مُهر فراموشی زدن!
یه شبی بیا که دس به حال و قالی بزنیم
با پرنده های عاشق پر بالی بزنیم
درِ آسمون به روی ما که بسته نمیشه
خدا از توبه شکستن ما خسته نمی شه
به خدا!خدا تموم بنده هاشو دوس داره
واسه برگشتنشون همیشه راهی میزاره
تهِ دل ها-به خدا!-یه نوری سوسو می زنه
یه فرشته تو دل هر کسی هوهو می زنه
توی گلدون شکسته گل امّیدو ببین!
اون ور پنجره ها خنده خورشیدو ببین!
عاشقی اوّل و آخرش عذابه،داداشی!
اضطرابه،انتخابه،التهابه،داداشی!
شب و غربت و هوایی شدن و نم نم اشک
چشِ عاشق گُله و گریه و گلابه،داداشی!
من دلم شکسته،وقتشه بریزم دلمو
به خدا دل شکسته مستجابه،داداشی!
هِی غزل غزل اگه قصه ی داغمو بگم
چه حکایتی می شه!صدتا کتابه،داداشی!
اگه بی حسابه حرفِ منو کار خیلی یا
بذار فردا،همه چی حسابه،داداشی!
گلِ نرگس تو چشا بهارو معنا می کنه
تو دعا بخون،که بخت ما نخوابه،داداشی!