چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است...
مثل همین باران های بی سوال...
که هی آرام و شمرده می بارند...
باران که می بارد..تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است..
که می گویم:...
من تنها نیستم...فقط منتظرم...
♥ღردپای عشق♥ღاین وبلاگ را تقدیم میکنم به... ...عشقم... |
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است...
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است... مثل همین باران های بی سوال... که هی آرام و شمرده می بارند... باران که می بارد..تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است.. که می گویم:... من تنها نیستم...فقط منتظرم... [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/10/22 ] [ 2:49 عصر ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر دوست دارم باور کنی که دوستت دارم
گرمی دست ایت چیست که دست هایم آنها را می طلبد؟ در آیینه ی چشمانم بنگر...چه میبینی؟ آیا می بینی که تو را می بیند؟ صذای طپش قلبم را می شنوی...که فریاد میزند: دوستت دارم دوست ندارم که بگویم دوستت دارم.. دوست دارم که باور کنی دوستت دارم... [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/10/22 ] [ 10:42 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر وقتی مردم...!
وقتی مردم روی قبرم ننویسید که بودم...
وقتی مردم روی قبرم ننویسید:
نه شعری
نه شعاری.
ننویسید که بودم از
چه تباری...
وقتی مردن آخرین نقطه راهه
نمی خواد سنگ روی قبرم بذارید...
وقتی هر اومدنی رفتنی داره...
نمی خواد گل روی قبرم بکارید
خیلی وقتا پیش از این
مرده بودم...
عمری دلمرده
به سر برده بودم...
بدون سنگ،بدون نام و نشون...
چوب این زندگی رو خورده بودم.
وقتی مردم...
روی قبرم
ننویسید که بودم... [ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/10/18 ] [ 10:14 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد!
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد!
نمی خواهم بدانم کوزه گر
از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم،
سوتکی سازد.
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
گستاخ و
بازیگوش...
و او هر روز پی در پی
دم گرم خودش را در
گلویم سخت بفشارد.
و خواب
خفتگان
خفته را
بیدار سازد.
بدینسان بشکند دائم
سکوت
مرگ بارم را... [ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/10/18 ] [ 10:13 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر لعنت به عشق..
دقیقا وقتی که از عشق متنفرم و اصلا حوصله این بچه بازی ها رو ندارم عــــشق میاد و با دست های ظـریفش نرم نوازشم میــکنه اون وقته که عاشق می شم که از عشق خوشم میاد همون وقته که نمی بینمش میره و منو تنها میزاره هرچی می دوم به دنبالش نمیرسم بش لعنت به عشق که هیچوقت نیستش [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:57 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر گذشته ی من درگذشت..!
گذشته ی من گذشت..! [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:50 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر ...!
می نویسم که تو بخوانى، اما حیف ! دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند ! و تو… حتى نگاه هم نمی کنى...!
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:47 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر دیگر هوای برگرداندنت را ندارم
هی فلانی! دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
هرجا ک دلت میخواهد برو…
فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من ب سرت زد،
آنقدر آسمان دلت بگیرد ک با هزار شب گریه چشمانت،
باز هم آرام نگیری… و اما من… بر نمیگردم ک هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
ک نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی! [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:42 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر چه بدرود غمنگیزی
غروب آخرین دیدار، لبهای تومی لرزید میان جام، چشمهای تو می جوشید میان کوچه های تنگ، می گشتیم دو دستت را میان دستهای خود گرفتم گرم به تو گفتم که دیگر دستهایت : گرمیه دست نوازشگر ندارد نگاهت خیره برمن شد و موج اشک به روی گونه هایت می ریخت تو می رفتی و راه ما ز یکدیگر جدا می شد دلم خواست ژرفای دل را فریاد کنم : عزیز من مرو برگرد مرو بر گرد ولیکن بغض راه گفتنم را بست، چه بدرود غمنگیزی چه بدرود غمنگیزی [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:40 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر برو!!!!!!!!!!!
بـــــــــــــرو !!!!
ترس از هیچ چیز ندارم
وقتی یقین دارم بیشتر از من
کسی دوستت نخـــــــواهد داشت
بــــــــــــرو!!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانم یکــ روز تُف می اندازی به روی تمام آن اعتقاداتی که
به خاطرشــــان من را از دستدادی...
*مخاطب خاص دارد* [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/10/12 ] [ 9:39 صبح ] [ ♥ღفاطمه♥ღ ]
نظر |
|